حافظ شیرازی

خواجه شمس‌الدین محمد شیرازی متخلص به “حافظ”، غزلسرای بزرگ و از خداوندان شعر و ادب پارسی است. وی حدود سال ۷۲۶ هجری قمری در شیراز متولد شد. علوم و فنون را در محفل درس استادان زمان فراگرفت و در علوم ادبی عصر پایه‌ای رفیع یافت. خاصه در علوم فقهی و الهی تأمل بسیار کرد و قرآن را با چهارده روایت مختلف از بر داشت. “گوته” دانشمند بزرگ و شاعر و سخنور مشهور آلمانی دیوان شرقی خود را به نام او و با کسب الهام از افکار وی تدوین کرد. دیوان اشعار او شامل غزلیات، چند قصیده، چند مثنوی، قطعات و رباعیات است. وی به سال ۷۹۲ هجری قمری در شیراز درگذشت. آرامگاه او در حافظیهٔ شیراز زیارتگاه صاحبنظران و عاشقان شعر و ادب پارسی است.

غزل شماره‌ی ۳۸۶ حضرت حافظ . خدا را کم نشین با خرقه پوشان

خدا را کم نشین با خرقه پوشان . رخ از رندان بی‌سامان مپوشان

در این خرقه بسی آلودگی هست . خوشا وقت قبای می فروشان

در این صوفی وشان دردی ندیدم . که صافی باد عیش دردنوشان

تو نازک طبعی و طاقت نیاری . گرانی‌های مشتی دلق پوشان

چو مستم کرده‌ای مستور منشین . چو نوشم داده‌ای زهرم منوشان

بیا و از غبن این سالوسیان بین . صراحی خون دل و بربط خروشان

ز دلگرمی حافظ بر حذر باش . که دارد سینه‌ای چون دیگ جوشان

 

معانی کلمات و تفسیر ابیات

خدا را کم نشین با خرقه پوشان
رُخ از رندان بی‌سامان مپوشان

خرقه پوشان: صوفیان، زاهدان وعابدان
رندان: آزادگان ووارستگان ازقید وبند دُنیی ودینی
ظاهراً حافظ دراین غزل درتلاش است که دوست والامقام وبا پادشاهِ عزیزی را ازنزدیک شدن به متشرّعین ِ متعصّب، زاهدان ریاکار ویکسویه نگر پرهیزدارد. خرقه پوشانی که خودبین وتمامیّت خواه هستند وجزخود دیگران راناحق وباطل می شمارند.حافظ خرقه پوشی را اساساً با خودنمایی وفریبکاری دیگران برابر دانسته ومعتقد است که کسی که صادقانه به دنبال تهذیب وپالایش نفس است نیازی به پوشیدن لباس مخصوص وجداسازی خود ازمردم ندارد وبا لباس معمولی نیز این کارمیسّر وامکانپذیراست. حافظ همیشه ازاین قشریّون متعصّب بیزاربوده وسعی کرده دیگران رانیزاز ترفندهای فریبکارانه ی آنها آگاه سازد تادردام جهل ونادانی گرفتارنشوند.
معنی بیت: محض رضای خدا سعی کن ازخرقه پوشان دوری کنی باآنها نشست وبرخاست مکن واز وارستگان وآزادشدگانِ ازبندِ تعلّقات دینی و دُنیی روی گردان مباش.

فدای پیرهن چاک ماهرویان باد
هزارجامه ی تقوا وخرقه ی پرهیز 

 

در این خرقه بسی آلودگی هست
خوشا وقتِ قبای می فروشان

“وقت” به معنای حس وحال وجایگاهی که هرکس درآن قراردارد
قبا: نوعی لباس جلوباز بلند مردانه که دو طرف جلو آن با دکمه بسته می‌شود.  خرقه وقبا ازآن جهت تفاوت دارند(حداقل دراین غزل) که “خرقه” لباس ویژه ی صوفیان  و “قبا” لباس معمولی بوده که همگان استفاده می کردند ومنتسب به فرقه ی خاصی نبوده است.
معنی بیت: دراین خرقه آلودگی های بسیاری مانند: تزویر وریاکاری، نیرنگ و فریبکاری، خودبزرگ بینی، انگشت نما شدن ودرکانون توجّه دیگران قرارگرفتن وحُقّه بازی و….وجود دارد ای خوشا به حال خوب وجایگاه می فروشان وخوشا به لباس می فروشان که بی رنگ وبی ریا وساده  هستند.

بردرمیخانه رفتن کاریکرنگان بود
خودفروشان رابه کوی می فروشان راه نیست.

 

 

دراین صوفی وَشان دَردی ندیدم
که صافی باد عیش دُردنوشان

صوفی وَش: کسی که ازروی ریا ادای صوفی رادر می آورد.
صافی باد:  از آلودگیها عاری وپاک هست.
دُرد: آنچه از مایعات خصوصاً شراب ته‌نشین شود و در ته ظرف جا بگیرد؛ لای؛ لرد. رندانِ تهیدست به سبب گرانتربودن شراب ناب دخالص، دُرد می نوشیدند.
معنی بیت: دروجودِاین خرقه پوشان که گمان می کنند صوفیگری همان خرقه پوشیست هیچ دَردی ازعشق واشتیاق وجود ندارد آنها ازبی دَردی وصرفاً به منظورخودنمایی،اَدای صوفیگری (پاکدامنی وخودسازی) رابه نمایش می گذارند وخود ودیگران رامی فریبند لیکن رندانِ دُردنوش، بی ریا وپاک نهادند و ازآلودگیها عاری هستند.

ساقی که جامت ازمِی صافی تهی مباد
چشم عنایتی به من دُردنوش کن

 

تونازک طبعی وطاقت نیاری
گرانی‌های مُشتی دَلق پوشان

باتوجّه به نازک طبع بودن مخاطب، احتمالاً غزل خطاب به شاه شجاع محبوب دل حافظ سروده شده است. شاه شجاع خودشاعر واهل ذوق ودارای دلی نازک وروحی حسّاس بود به همین سبب حافظ به اونازک طبع گفته است.
گرانی: سرسنگینی، کج خُلقی و تكبّر، خشونت طلبی
دَلق پوشان: خرقه پوشان
معنی بیت: ای عزیز تودارای طبع نازک ولطیفی هستی ونمی توانی خشکه مغزیها،کج خُلقی ها وخشونت طلبی های عدّه ای خرقه پوشِ متعصّبِ خودبین راتحمّل کنی چشمانت رابازکن و ازآنها دوری بگزین.

به زیردلق ملمّع کمندها دارند
درازدستی این کوته آستینان بین

 

چو مستم کرده‌ای مَستور منشین
چونوشم داده‌ای زَهرم منوشان

مستور: پوشیده
معنی بیت: ای محبوب، وقتی که اینچنین مرا به باده ی عشق ات مست کرده ای حال مراخراب و روی ازمن نهان مکن وقتی که شربت شیرین محبّت به من عطا کرده ای دیگر برای من زهرمنوشان وکامم راتلخ مکن بامن بِه ازاین باش.

دل ازمن بُرد وروی ازمن نهان کرد
خدارابا که این بازی توان کرد!

 

بیا وزغبْن ِ این سالوسیان بین
صُراحی خون ْدل وبَربط خروشان

غبْن: خُدعه ونیرنگ،ضرر وزیان
سالوسیان: مکّاران وحیله گران
صُراحی: ظرف شیشه‌ای یا بلوری شکم‌دار و دهانِ تنگ که در آن شراب می ریختند؛ ظرف شراب؛ تُنگ شراب، دراینحا صراحی به واسطه ی شراب سرخی که دردرون آن دارد  دلش پرخون است.
بَربط: عود، از آلات موسیقی شبیه تار با کاسه‌ای بزرگ‌تر و دسته‌ای کوتاه‌تر دارد دراینجا ازمَکر وحیله ی تقواپیشگان نالان است.َ
معنی بیت: ای حبیب، ببین که چگونه ازخُدعه ونیرنگ ریاکاران،صُراحی چقدرخونین دل است وبربط نالان.

دل به مِی دربند تا مردانه وار
گردن سالوس وت قوا بشکنی

 

ز دلگرمیّ حافظ بر حذر باش
که داردسینه‌ای چون دیگ جوشان

“دِل گرمی” : ایهام دارد هم به معنی امیدواری، هم به معنای  دلِ آتش گرفته  و سوزِ دل آمده است.
معنی بیت: از سوزدل وآه ِ آتشناکِ حافظ پرهیز کن كه حافظ سینه ای آتشین همچون دیگ ِجوشان دارد. بامن نامهربانی مکن وازآه جگرسوز من بپرهیز.

مکن کزسینه ام آه جگرسوز
برآید همچو دود از راهِ روزن

منبع تفسیر زیبای اثر به‌قلم وبلاگ حافـــــــــــظانه