به نام حق
گاهی بنا به اقتضای زمانه مجبور میشویم کارهایی را که عمری پشت گوش انداختهایم، در زمانی کمتر انجام دهیم. خواندن و خلاصه نویسی کتاب زیبای مدیریت استراتژیک، برای من چنین موردی بود. بنا به قبولی در دانشگاه و فهمیدن درسی که تا کارشناسی با آن بیگانه بودم، این نیاز را به واجب تبدیل کرد. حال امیدوارم چکیدهای که از این کتاب را در وبسایتم میگذارم، برای شما نیز مفید باشد. در انتهای هر فصل، فایل PDF رو هم قرار خواهم داد تا بتوانید براحتی آن را داشته باشید.
فقط دو خواهش دارم:
- اول اینکه لطفاً اگر از این مطالب استفاده میکنید، حتماً ذکر منبع را هم انجام دهید.
- دوم اینکه، تنها به نوشتههای من اکتفا نکرده و حتماً نسبت به تهیهی کتاب و مطالعهی کامل آن اقدام نمایید.
کتاب مدیریت استراتژیک دیوید آر فرد. خلاصه فصل یک
اولین موضوع چنین است
رویدادهای جهانی بر همه تصمیمات استراتژیک اثرات واقعی دارند. مرزهای کشورها نمیتوانند محدودهی تصورات ما را تعیین کنند. سازمانها برای بقای خود ناگزیرند از زاویه دید دیگران به دنیا نگاه کنند. پایههای مدیریت استراتژیک بر اساس میزان درکی قرار دارد که مدیران از عوامل زیر دارند:
- شرکتهای رقیب
- بازارها
- قیمتها
- عرضهکنندگان مواد اولیه
- توزیع کنندگان
- دولتها
- بستانکاران
- سهامداران
- مشتریانی که در ساسر جهان وجود دارند
قیمت و کیفیت محصولات و خدمات شرکت باید در سطح جهانی رقابتی باشد و نه تنها در سطح محلی.
دومین موضوع
فنآوری اطلاعاتی بهصورت یکی از ابزارهای حیاتی برای مدیریت استراتژیک درآمده است.
بازرگانی الکترونیکی موجب شده است که هزینهها و عوامل مسالهساز کاهش یابند، فاصلهها کم شوند و شرکتها بتوانند بهگونهای داد و ستد کنند که:
- خدمات بهتری را به مشتریان عرضه نمایند
- بر میزان کارایی خود بیفزایند
- کیفیت محصولات را بهبود بخشند
- و در نتیجه، سود بالاتری را بدست آورند.
شرکتها میتوانند آخرین اطلاعات را به دست آورده و بر آن اساس تصمیمگیری نمایند.
سومین موضوع
سومین موضوع این است که مساله محیط طبیعی بهصورت یک موضوع بسیار مهم مدیریت استراتژیک درآمده است. مسئله اصلی استراتژیک این است که مانع از نابودیها و تخریب محیط زیست در سراسر جهان شویم.
مدیریت استراتژیک چیست
داستان زیبایی برای توصیف مدیریت استراتژیک به شرح زیر وجود دارد:
زمانی روسای دو شرکت در یک صنعت با هم رقابت میکردند. این دو رئیس تصمیم گرفتند که به دامن طبیعت پناه ببرند، و در آنجا چادر بزنند و درباره ادقام احتمالی دو شرکت به بحث بپردازند. این دو نفر در نقطهای دوردست در دل جنگلهای انبوه چادر زدند. ناگهان متوجه شدند که یک خرس قهوهای رنگ در برابر آنها روی دو پای عقب خود ایستاده و خرناس میکشد. اولین رئیس به سرعت یک جفت کفش ورزشی از کیف دستی خود بیرون آورد. دومین رئیس گفت:”جناب، شما نمیتوانید از این خرس تندتر بدوید.” رئیس اولی پاسخ داد:”شاید نتوانم از این خرس تندتر بدوم، ولی تردیدی ندارم که میتوانم تندتر از شما بدوم!” این داستان تصویری از مفهوم مدیریت استراتژیک ارائه میکند.
تعریف مدیریت استراتژیک
مدیریت استراتژیک را میتوان اینگونه تعریف کرد: هنر و علم تدوین، اجرا و ارزیابی تصمیمات وظیفهای چندگانه که سازمان را قادر میسازد به هدفهای بلندمدت خود دست یابند. در مدیریت استراتژیک برای کسب موفقیت سازمان بر چند عامل تاکید میشود:
- هماهنگ کردن مدیریت
- بازاریابی
- امور مالی (حسابداری)
- تولید (عملیات)
- تحقیق و توسعه
- و سیستمهای اطلاعات رایانهای
مراحل مدیریت استراتژیک
مدیریت استراتژیک شامل سه مرحله میشود: تدوین استراتژیها، اجرای استراتژیها، ارزیابی استراتژیها
مرحلهی اول: تدوین استراتژیها. مقصود این است که
- ماموریت شرکت تعیین شود
- شناسایی عواملی که در محیط خارجی، سازمان را تهدید میکند یا فرصتهایی را بوجود میآورند
- شناسایی نقاط قوت و ضعف داخلی سازمان
- تعیین هدفهای بلندمدت
- درنظر گرفتن استراتژیهای گوناگون
- و انتخاب استراتژیهای خاص جهت ادامه فعالیت.
همچنین
- تعیین نوع فعالیتی که شرکت میخواهد به آن بپردازد
- فعالیتهایی را که میخواهد از آنها خارج شود
- شیوهی تخصیث منابع
- تصمیمگیری درباره گسترش دادن یا متنوع ساختن فعالیتها
- تصمیمگیری درمورد ورود به بازارهای بینالملل
- تعیین اینکه آیا شرکت بر آن است که در شرکتهای دیگر ادغام شود یا یک مشارکت تشکیل دهد
- و شیوه مصون ماندن از حرکات تند شرکت های رقیب که در صدد بلعیدن آنها بر میآیند.
تصمیماتی که در زمینهی تدوین استراتژیها گرفته میشود، سازمان را متعهد میسازد که برای یک دورهی نسبتاً بلندمدت محصولاتی خاص تولید کند، در بازارهای مشخصی به فعالیت بپردازد، و سرانجان از منابع و فنآوریهای شناخته شدهای استفاده کند.
مرحله دوم: اجرای استراتژیها
این مرحله ایجاب میکند که سازمان هدفهای سالانه را در نظر بگیرد، سیاستها را تعیین کند، در کارکنان انگیزه ایجاد نماید و منابع را به گونهای تخصیص دهد که استراتژیهای تدوین شده به اجرا درآید. مقصود از اجرای استراتژیها این است که کارکنان و مدیران بسیج شوند و استراتژیهای تدوین شده را به مرحلهی عمل درآورند. اغلب چنین تصور میشود که در مدیریت استراتژیک، مرحلهی اجرایی مشکلترین مرحله میباشد و ایجاب میکند که افراد خود را متهد به سازمان نمایند، ازخودگذشتگی کنند و نوعی خودکنترلی اعمال نمایند.
برای اینکه مرحله اجرای استراتژیها به شیوهای موفقیتآمیز انجام شوند، مدیران باید از نظر ایجاد ارتباط فردی از مهارت بالایی برخوردار باشند.
جنبه اصلی مرحله اجرایی استراتژیها این است که مدیران و کارکنان تشویق و ترغیب شوند در سازمان با شگفتی و افتخار و در نهایت ازخودگذشتگی کار کنند و در راه دستیابی به هدفهای تعیین شده از هیچ کوششی فروگذار نکنند.
مرحله سوم: ارزیابی استراتژیها
ارزیابی استراتژیها بدین معنی است که باید در این مورد اطلاعاتی را گردآوری کرد. همهی استراتژیها دستخوش تغییرات آینده قرار میگیرند، زیرا عوامل داخلی و خارجی به صورت دائم در حال تغییر هستند. برای ارزیابی استراتژیها سه فعالیت عمده به شرح زیر انجام میشود:
- بررسی عوامل داخلی و خارجی که پایه و اساس استراتژیهای کنونی قرار گرفتهاند.
- محاسبه و سنجش عملکردها
- اقدامات اصلاحی
در یک سازمان بزرگ فعالیتهایی که در زمینهی تدوین، اجرا و ارزیابی استراتژیها انجام میشود در سه سطح از مدیریت (سلسله مراتب سازمانی) انجام میگیرد
- سطح کل شرکت
- سطح بخش یا واحد تجاری استراتژیک
- سطح وظیفهای
بسیاری از شرکتهای کوچک و برخی از سازمانهای بزرگ دارای واحدهای مستقل یا واحدهای تحاری استراتژیک نمیباشند. آنها تنها در دو سطح از سازمان فعالیت میکنند:
- در سطح کل سازمان
- در سطح وظیفهای
مدیران و کارکنان در این دو سطح باید در فعالیت مدیریت استراتژیک نقش فعالی ایفا نمایند.
پیتر دراکر میگوید کار اصلی مدیر استراتژیک این است که از زاویه ماموریت شرکت به سازمان سازمان نگاه کند. این پرسش که کار اصلی ما چیست؟ باعث میشود که هدفهایی تعیین گردند، استراتژیها تدوین شوند و تصمیماتی امروز گرفته شود که نتیجههای آن فردا به دست میاید. باید به وسیله بخشی از سازمان انجام شود که میتواند با دیدی گسترده به کل سازمان نگاه کند، بتواند بین هدفها و نیازهای انروز و نیازهای فردا توازن و تعامل برقرار کند و نیز بتواند منابع انسانی و مالی را بهگونهای تخصیص دهد که به نتایج اصلی و مورد نظر بینجامند.
ترکیب قضاوت شهودی و تجزیه و تحلیلهای علمی
میتوان مدیریت استراتزیژ را بدین گونه توصیف کرد: روشی منطقی، عینی و سیستماتیک برای اتخاد تصمیمات بزرگ در یک سازمان. در این مدیریت سعی میشود اطلاعات کمی و کیفی بهگونهای تنظیم گردند که بتوان تحت شرایط نامطمئن تصمیماتی اثربخش اتخاذ کرد.