این کتاب شامل 3 داستان ( اسب ها و انسان ها – قربانی – ارباب و کارگر ) هست که تا این لحظه اسب ها و انسانها را تمام کردم و تقریبا آخر قربانی هستم.

فعلا قصد دارم چندخطی در مورد اسب ها و انسان ها بنویسم و مثل همیشه، ذکر این پرانتز رو لازم میدونم که: (اینها نظر شخصیه و ممکنه از دیدگاه شما کاملا غلط باشه )

اسب ها و انسانها، تقریبا اولین کتابی هست که از نویسندگان روسی و لئو تولستوی میخونم و البته خوندنش رو به همه توضیه می کنم.

فضای داستان کاملا روسی بوده و خط فکری، اعتراضی نویسندگان آن عصر را دنبال می کند. همچنین مانند سایر داستان های روسی، دارای شخصیت های فراوان، با اسامی سخت روسی است، و نویسنده نیز به تفصیل، تمامی آنها را تشریح نموده، که این امر هم جنبه های مثبت دارد، ( کمک به همزاد پنداری با شخصیت های داستان ، غرق کردن خواننده در فضای اتفاقات داستان ، القای حس شخصیت های مختلف به خواننده ) و هم جنبه های منفی ( روند به خاطر سپردن افراد و جزئیاتشان را سخت کرده و گاهی برخی اسامی و توضیحاتشان را صرفا نگاه می کنید و روی آنها تمرکز نمی کنید، مخصوصا جایی که تعداد افراد حاضر در یک سکانس، بیش از سه نفر باشد ).

 اسب ها و انسان ها اثر لئو تولستوی

داستان اسب ها و انسانها، بیان شرح روابط انسانی و البته خاطرات سختی های یک زندگی از دید یک اسب است، اسبی که می‌توانست به والاترین جاها برسد اما به خاطر تبعیض نژاد، در بدترین حالت ممکن گرفتار شده بود و هیچ لذتی از زندگی نمی برد، اما همین باعث شده بود راه تفکر را پیشه گیرد.

در این کتاب تولستوی با ضرافت بسیار زیبایی، بشکل غیر مستقیم نسبت به خیلی موضوعات نظیر ارباب و رعیت، تبعیض نژاد و رنگ، رفتارهای بد اخلاقی-انسانی و … شکایت کرده و بادبان ذهن مخاطب را به زیبایی، با خود همراه می سازد.

به نظر من، نقطه ی اوج داستان این جملات بود:

لئو تولستوی اسب‌ها و انسان‌ها

لئو تولستوی اسب‌ها و انسان‌ها

“کلمات به جای اعمال، هدایت زندگی انساه ها را بر عهده دارند. فرصت انجام دادن این یا آن کار به انسان ها حظ نمی بخشد بلکه مجال استعمال کلمات قراردادی معینی در مورد اشیا به آنها لذت ارزانی می دارد. بین کلماتی که بیشترین اهمیت را برای آنها دارد، کلمات {مال من} است که در مورد انواع و اقسام اشیا و موجودات از قبیل زمین و آدم ها و اسب ها به کار می رود. آنها بین خود به توافق رسیده اند که فقط یک انسان حق خواهد داشت کلمات {مال من} را در مورد شی یا موجود خاص به کار برد و انسانی که در این بازی از حق استعمال این کلمات در مورد بیشترین تعداد اشیا و موجودات برخوردار شود، خوشبخت ترین انسان ها به حساب می آید. این که چرار باید چنین باشد علمم قد نمی دهد ولی متاسفانه این چنین است.”

“برای مثال افرادی که مرا مال خود به حساب می آوردند سوارم نمی شدند. در عوض افرادی کاملا متفاوت از من برای سواری استفاده می کردند و افراد دسته ی اولی نبودند که به من غذا می دادند یا از من نگه داری می کردندبلکه افراد دسته ی دوم مانند سورچیان و مهتران و غیره بودند که این وظایف را بر عهده می گرفتند. …………… مردی می گوید {خانه ی من}در صورتی که خود در آن زندگی نمی کند، او فقط می سازد و استوار نگه می دارد. بزازی میگوید {بزازی من} حال آنکه با بهتریم پارچه ی بزازی اش برای خود لباس نمیدوزد و نمی پوشد”………….. .