خلاصهای از کتاب درباره کتاب مرد صد ساله ای که از پنجره فرار کرد و ناپدید شد
آلن کارلسن، مرد 99 سالهای که در جشن تولد صد سالگیاش تصمیم میگیرد از پنجرهی آسایشگاه سالمندان شهر مالمشوپینگ فرار کند و واپسین روزهای باقی مانده از عمر طولانی و پر پیچ و خمش را آنطور که دوست دارد، بگذراند.
آلن در ابتدا هیچ برنامهی خاصی برای فرار و رفتن به سوی مقصد خاصی را ندارد و همانطور ساده و یکهویی، با دمپایی روفرشی آسایشگاه از پنجره فرار میکند و به سمت ایستگاه اتوبوس میرود، بدون آنکه هدف معینی داشته باشد و با اندک سرمایهی نقدش، بلیطی به مقصد نامعلوم میگیرد.
زمانی که در انتظار اتوبوس نشسته، جوانکی کم ادب و بی اعصاب، از آلن درخواست میکند که برای رفتن به دستشویی، از چمدان بزرگ و سنگین او مراقبت کند، و این آغازی میشود بر حدود 370 صفحه اتفاقات جذاب، خندهدار، غیرممکن و البته ممکن !
در ادامهی این سفر پرماجرا، افراد دیگری به نامهای یونسن، بنی، چنگک، زیبارو، دشنه، بسی، سربازرس و …. نیز وارد این ماجرا میشوند و در کمتر از چند روز، آلن در روزنامهها با عناوینی نظیر پیرمرد دزدیدهشده، پیرمرد قاتل و … بارها در صفحهی اول قرار میگیرد.
در این داستان، ملغمهای از اتفاقات و شخصیتهای قرن بیستم را تجربه خواهیم کرد. از تاثیر آلن بر ساخت بمب اتم، تا حضور در کاخ استالین و مائو و رهبران کرهی شمالی و حتی زندانی شدن توسط ساواک در ایران ! حتی اندکی با وینستون چرچیل همصحبت شده و چند پیکی را نیز با هری ترومن، رئیس جمهور آمریکا مینوشد، با ژنرال فرانکو درگیریهای ریزی پیدا میکند.
اساساً در این داستان به هیچ یک از رهبران دنیا و دیکتاتورها رحم نشده و به نوعی، همه را از دم تیغ گذرانده است!
اما، آلن با وجود درگیری با تمامی این سیاستمداران، از سیاست فراریست و تنها شرطش برای همصحبتی با افراد، صحبت نکردن در مورد سیاست است.
آلن یک خونسردی خاصی دارد، یک باری به هر جهتِ به تمام معناست، هرچه پیش آید خوش آید. با وجود رفاقت با تمام بزرگان قرن بیستم، نه سودای ثروت را دارد و نه حرص قدرت. در شرایط سخت، به راحتی تمام با مشکلات کنار میآید و با آنها همگام شده و مشکلات را در خود غرق میکند، نه اینکه خود در مشکلات غرق شود.
آلن در تمام مراحل این داستان و با وجود تمام بلاهایی که سرش میآید، فقط یک بار واقعا اندوهگین میشود و کنترل اعصابش را نیز از دست میدهد، آن هم زمانی که یک روباه، گربهی مورد علاقهاش را میکشد و او برای انتقام، کل خانه را منفجر میکند.
داستان فاقد جملات فلسفی و خاص است و تمام وقایع از دید یک انسان ساده، سهلگیر و روان است، اما یک جمله در داستان وجود دارد که واقعا برای من بسیار زیبا بود.
دربارهی یوناس یوناسن
روزنامهنگار سوئدی متولد 1961، اولین تجربهی داستان نویسی خود را با کتاب مرد صد ساله ای که از پنجره فرار کرد و ناپدید شد آغاز کرد. کتابی سرشار از هیجان، لبخند، نیشخند، اضطراب و درس زندگی!
یوناس یوناسن زمانی که کتاب خود را به اتمام رساند، در ابتدا نتوانست ناشرین را مجاب به چاپ کتاب خود نماید، اما اندکی بعد، این کتاب چاپ شده و با استقبال بسیار مناسبی مواجه شد، و حتی به بسیاری از زبانهای زندهی دنیا نیز ترجمه شد.
در ایران نیز این کتاب 3 بار توسط مترجمین متفاوتی ترجمه گردیده است.
فکر کنم برای اولین بار در زندگی، داستانی را خواندهام که نویسندهی آن یک روزنامه نگار است، و این اتفاق جالب، باعث شد که با سبک جدید و جالبی از داستان نویسی آشنا شوم.
یوناس یوناسن از آنجایی که روزنامه نگار است و در روزنامه نگاری شما باید چند اصل را رعایت نمایید ( یا لااقل من اینطور فکر میکنم! )، داستانی جذاب، متفاوت و با سرعت و ریتم مناسب ارائه کرد.
یک نویسندهی روزنامه (روزنامه نگار) باید نگارشی روان و ساده داشته باشد تا اقشار مختلف جامعه بتوانند با آن نوشته ارتباط برقرار کنند. نه آنقدر ساده که طیف باسواد از آن زده شود، و نه آنقدر پیچیده که برای فلاسفه باشد! همچنین، فضاسازی و ذکر جزئیات از درجهی اهمیت پایینتری نسبت به پرداختن به اصل موضوع و سرعت بخشیدن به نوشته را دارا میباشد. در کنار همهی این موارد نیز باید جذابیتی برای خواننده ایجاد کنید که داستان را ادامه دهد، و این دقیقاً کاری بود که یوناسن با ما خوانندگان این اثر کرد. داستان از ذکر جزئیات زیاد در مورد فضا و اشخاص ممانعت کرده و تنها به یکسری کلیات را برای روشن شدن دید خواننده پرداخته است. برخلاف داستانهای (عمدتاً) روسی، که با عمیقترین حالت ممکن به ذکر ریزترین جزئیات میپردازند، یوناسن در این کتاب تنها یک چهرهی کلی از افراد و فضا را در اختیار ما قرار داده، نه بیشتر از آنچه مورد نیاز است و نه کمتر از آنچه که خواننده نتواند با آن تصویرسازی کند.
نکتهی جذاب دیگر در این داستان نیز، ریتم آن است. داستان از یک ریتم یکسان اما جذاب برخوردار است و با ظرافت خاصی، دقیقاً در آنجایی که خواننده ممکن است خسته شود و صفحات را بیهوده ورق بزند، نویسنده برگ آس خود را رو میکند و با یک سورپرایز، خواننده را درگیر یک اتفاق تازه میکند.