در جستجوی خوشبختی (1)

بدون تردید زندگی سخت است، فوق‌العاده سخت. مشکلات ما در این راه پر خوف و خطر، یکی و دوتا نیست، تمایلات باطنی و حوادث خارجی هریک مشکلاتی برای ما پدید می‌آورند که اگر این‌دو را با هم جفت کنید، رشته‌ی پر پیچ و تابی پدید می‌آید به نام زندگی.

زندگی تصویری نیست که برروی صفحه‌ای نقش شده باشد و به یک نظر سرتاپای آن را توان خواند. بلکه کتابی است بزرگ با صفحات فراوان و فصول متفاوت که خواندن و فهمیدن آن بی‌اندازه سخت و دشوار است. آیا در دنیا کسی هست که این کتاب را از اول تا آخر با دقت و توجه کامل خوانده و مندرجات آن‌ را چنانچه باید، فهمیده باشد؟

میگوئیم “دنیا” ولی حقیقت این است که در “دنیاهای” مختلف به‌سر می‌بریم و هرکس برای خود دنیائی متفاوت دارد.

مردم همه شب و روز در جستجوی خوشبختی به هرطرف می‌دوند، ولی کمتر کسی است که بدان رسیده باشد. غالب اشخاص خوشبختی رادر لذت‌های فریبنده می‌جویند که چون حباب‌های بی‌دوام بر سطح زندگانی می‌لغزد، معلوم است که هیچ وقت به آن نمی‌رسند.

خوب است از این لذایذ فریبنده که چون مارهای خطرناک، در زیر نقش و نگار، زهرناکامی و حسرت، نهفته دارد، چشم بپوشیم و خوشبختی را در مسرت‌های حقیقی، جستجو کنیم.

جوان‌هایی که در بهار زندگانی عنان خود رابه دست نمی‌گیرند، مطمئن باشند که در روزگار پیری و ناتوانی، دچار حسرت و ناکامی خواهند شد و برعکس، کسانی که در روزگار جوانی پا بر هوس‌های خویش گذاشته و آتش هیجان باطنی را به آب متانت فرو می‌نشانند و شب و روز خود را به کار و کوشش می‌گذارنند، عاقبت ثمر رنج و سختی راکه تحمل کرده‌اند، بدست می‌آورند. به قول معروف: “کسی که با گریه تخم می‌افشاند، با خنده حاصل را درو می‌کند.”

همه‌ی ما آرزو داریم خوشبخت و آسوده‌خاطر باشیم.

کسی که خوشبخت باشد، بالاتر از آن چیزی نمی‌خواهد و کسی که خوشبخت نباشد، از هیچ چیز بهره نمی‌برد. بنابراین باید دید به چه وسیله ممکن است به خوشبختی و آسایش خاطر رسید.

ثروت و موفقیت و محبت و صحت و قدرت، هیچ‌یک از این‌ها به تنهایی ما راخوشبخت نمی‌کند. همه‌ی اینها مقدمات خوشبختی هستند ولی چگونه می‌توان برای هیمشه در پناه آن جای گرفت؟

ممکن است طبیعت بر سر کرم بیاید و شهرتی جهانگیر، صحتی کامل، ثروتی وافر و عمری دراز به ما عطا کند، ولی با وجود این، نمی‌تواند ما را به خوشبختی برساند. سرچشمه‌ی خوشبختی در وجود ما نهفته است و ما وظیفه داریم خودمان را خوشبخت کنیم. بله، خوشبختی ما به عهده‌ی خودمان است.

خوب است حالات دیگران را که در راه زندگانی از ما جلوترند به نظر بیاوریم و از سرنوشت آنها درس عبرت بگیریم، زیرا حتی کسانی که در این ‌راه با شاهد موفقیت هم‌آغوش شده‌اند، نسبت به مراحلی که پیموده‌اند با دیده‌ی تاسف می‌نگرند و در صفحه‌ی حیات خویش اشتباهات و خطاهائی می‌بینند که اگر رخ نداده بود، زندگی‌شان شیرین‌تر و آرامتر می‌شد. چیزی که هست در روزگاری که این خطایا را مرتکب می‌شدند، تجربیاتشان کامل نشده بود و زندگی را چنانکه باید، نمی‌شناختند و همین که به مرور ایام تحت تاثیر حوادث با زندگی آشنا شدند، کار از کار گذشته بود و آخرین مراحل عمر را می‌پیمودند، و به تعبیر دیگر، تا وقتی می‌توانستند نمی‌دانستند و هنگامی که دانستند، نمی‌توانستند.

تئودور پارکر با آنکه مردی دانشمند و خودپیشه بود، در بستر مرگ می‌گفت: “آه، کاش دانسته بودن چگونه زندگی کنم یا کسی را یافته بودن که روش زندگی و مطالعه و ورزش رابه من تعلیم دهد.”

حسن کشاورز

برگرفته از کتاب “در جستجوی خوشبختی”.