فیلم سنت شکن (Divergent) محصول 2014  آمریکاست. همانند همیشه داستان در مورد آینده است. آیند ای که در آن تنها عده ای زنده مانده اند و پیشینیانشان برای ایجاد صلح و تضمین بقای حیات اشرف مخلوقات، قوانینی را وضع کرده اند که انقضایشان در حال اتمام است.
دورتادور محل زندگی انسانها دیواری کشیده شده که آنها را از فضای بیرون و مخاطراتش مصون می دارد. در داخل این دیوار مردم را به 5 فرقه ( دسته) تقسیم کرده اند که هرکدام وظیفه ای دارند. جوانان پس از اینکه به سن بلوغ میرسند پس از تست و اجرای مراسم، فرقه ی خود را با توجه به استعدادشان، انتخاب میکنند. در این میان جوانانی هستند که ترکیبی از تمام فرقه ها را در خود دارند و آنها را ناهمتا می نامند.
تفکرات این گروه را نمی توان در یک فرقه کنترل کرد برای همین آنها را متفاوت و مستحق مرگ می دانند. در این بین دختری به نام تریس معادلات را برهم می زند…. .
*  *  *  *  *  *
سنت شکن را می توان بزرگنمایی رفتار امروزیمان دانست. شاید در نگاه اول با خود بگوییم این کجا و ما کجا، اما اگر دقیقتر بنگریم و شباهتمان را با این گروه از انسانها ببینیم، متوجه می شویم در حال حاظر هم تفاوت چندانی نداریم. کمی که به اطرافمان بنگریم خواهیم دید که افراط و تفریط با ما چه می کند. در ابتدا وثتی از دور به این پنج فرقه می بینیم با خود می گوییم این بهترین کاریست که می توان کرد، اما کمی که بیشتر در احوال آنها می نگریم و با درونیات آنها آشنا می شویم، میبینیم موضوع اصلا مصلحت انسانها نیست و تنها دعوای قدرت است.
هنوز هم ما همدیگر را دسته بندی می کنیم. به طرق مختلف، ایرانی، خارجی، مسلمون، مسیحی، کافر، پولدار، ترک، لر و غیره و غیره و غیره، و بر سر اینکه کدامیک برتر هستیم، تا سرحد میگ میجنگیم. جنگی بی پایان. همان جنگ هفتاد و دو ملت، که چون راه حقیقت را نمی بینند ( یا نمی خواهند ببینند ) ره افسانه و افسون میزنند و نتیجه اش میشود حکایت امروز ما انسانها.
اما نکته های جالبی در این فیلم نهفته است. از حکایت گروه بندی و جنگ قدرت که بگذریم، باز هم به این نکته اشاره شد که احساسات عاطفی باز هم حرف اول را در انسانیت می زنند. احساساتی مانند عشق مادرانه، فداکاری پدرانه، و عــشـق، که سرمنشا انسانیت است.
در تمام ادوار تاریخ، تلاش پادشاهان این بوده که قدرت فکر را از مردم بگیرند تا بتوانند آنها را مطیع خود سازند و احساسات را از آنها بگیرند تا بتوانند ارتشی قوی و بیرحم برای فتوحاتشان داشته باشند. در این فیلم هم به خوبی به این نکته اشاره شد که همیشه باید حائلی را جلوی چشم افراد مطیع گذاشت تا بتوان بر آنان فرماندهی کرد، اما ناهمتایان نشان دادند با دیگران متفاوتند. آنها هم مانند همه فکر می کنند، منتها کمی بزرگتر، دورتر و فراوتر از هم دوره های خویش.
 
پ 1: سخن بسیار است اما ذهن یاری نمی کند!
پ 2: دیدن این فیلم را به همه توصیه می کنم.
پ 3: رتبه از نظر من چهار ستاره ( از پنج )
 
 
وصال پارسی